حكايت بعضي ماهاست ..........

دو تا گنجشك بودن
يكي داخل اتاق يكي بيرون پشت شيشه
گنجشك كوچولو از پشت شيشه گفت:
من هميشه باهات ميمونم.......
قول ميدم!!!!!!
و گنجشك توي اتاق فقط نگاهش كرد........!!
گنجشك كوچولو گفت :
من واقعأ "عاشقتم" !!!!!!
اما گنجشك توي اتاق فقط نگاش كرد....!!!!
امروز ديدم گنجشك كوچولو پشت
شيشه اتاقم "يخ زده"
اون هيچوقت نفهميد ..............
گنجشك توي اتاقم "چوبي" بود !
حكايت بعضي ماهاست ..........
خودمونو نابود ميكنيم
واسه "آدماي چوبي
ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ : ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺑﺖ ﻧﺴﺎﺯﻡ.
ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ : ﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﻥ، ﻗﺴﻤﺘﯽ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯿﺴﺖ.
ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ :ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺤﻮ شد

تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد