من تا صبح بيدارم ...

جعفر مدرس صادقي

از پياده رو راه افتادم به طرف پايين. سرازيري!

كسي كه جايي براي رفتن نداشت و نمي دانست كجا مي خواست برود، همان بهتر كه از سرازيري مي رفت، نه سربالايي.

كسي كه جايي براي رفتن داشت و مي دانست كجا مي خواست برود، سربالايي و سرازيري فرق زيادي به حالش نمي كرد، سربالايي، شيب تند، دامنه ي كوه، چشمش كور، بايد مي رفت.

اما كسي كه جايي نداشت برود، كسي كه نمي دانست كجا مي رفت، فقط سرازيري مي رفت.

تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد