اعجازِ خلقت است ، برابر نداشته است...

مولايِ ما نمونه ي ديگر نداشته است

اعجازِ خلقت است ، برابر نداشته است


وقتِ طواف دورِ حرم فكر مي كنم

اين خانه بي دليل ، تَرَك بر نداشته است


ديديم در غدير كه دنيا به جز علي

آيينه اي برايِ پيمبر نداشته است


سوگند مي خورم كه نبي ، شهرِ علم بود

شهري كه جز علي ، دَرِ ديگر نداشته است


طوري زِ چارچوب ، دَرِ قلعه كَنده شد

انگار قلعه هيچ زمان در نداشته است


يا ( غير لا فَتي ) صفتي در خورش نبود

يا جبرئيل واژه ي بهتر نداشته است


چون روز روشن است كه در جهل گُم شده است

هر كس كه ( ختمِ نادِ علي ) بر نداشته است


اين شعر استعاره ندارد برايِ او

تقصيرِ من كه نيست ، برابر نداشته است

تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد