ملك الشعراي بهار

ميرزا محمد تقي بهار مشهور به ملك الشعرا در روز سيزدهم ربيع الاول سال 1266 شمسي در شهر مقدّس مشهد به دنيا آمد. پدرش حاج ميرزا محمد كاظم متخلص به صبوري و ملقب به ملك الشعرا بود. او برخلاف پدر و اجدادش كه در حرفه حريربافي بودند از كسب و تجارت دست برداشت و به علم و ادب روي آورد و زبانهاي عربي و فرانسه را آموخت و در فقه و فلسفه و حكمت به استادي رسيد. او به سبك و تقليد از امير معزي شعر مي سرود و در مثنوي و قصيده شهرت داشت. مادر ملك الشعراي بهار از گرجستان و مسيحيان قفقاز بود كه در جنگهاي ايران و روس توسّط عباس ميرزا سپهسالار فتحعلي شاه به اسارت در آمده و به ايران آورده شد و بعدها مسلمان گرديد و به همسري محمّد كاظم صبوري در آمد. ملك الشعراي بهار در چنين خانواده با فرهنگي رشد و پرورش يافت و تحصيلات خويش را نزد پدر آغاز كرد و ادبيات و شعر را از او آموخت تا اينكه در هجده سالگي بهار، پدرش از دنيا رفت. بعد از آن، بهار ادبيات را نزد ( اديب نيشابوري ) ادامه داد و در مدرسه نواب مقدمات عربي و صرف و نحو و دستور زبان را آموخت و از همان اوان كودكي استعداد و قريحه ذاتي خويش را به عرصه ظهور رسانيد. بهار سرودن شعر را آغاز كرد و در آن زمينه نيز هنرخويش را نمآياند. هر چند بهار به شعر و ادبيات علاقمند بود ولي همواره با مخالفت پدر روبرو مي گرديد كه او را به كسب و تجارت تشويق مي كرد و از شعر و ادبيات بر حذر مي داشت كه شاعري سودي براي انسان ندارد.

گويند حكيمان كه پس از مرگ بقا نيست
ور هست بقا فكرت و انديشه بجا نيست

EXloxblog.comEX

ميرزا محمد تقي بهار مشهور به ملك الشعرا در روز سيزدهم ربيع الاول سال 1266 شمسي در شهر مقدّس مشهد به دنيا آمد. پدرش حاج ميرزا محمد كاظم متخلص به صبوري و ملقب به ملك الشعرا بود. او برخلاف پدر و اجدادش كه در حرفه حريربافي بودند از كسب و تجارت دست برداشت و به علم و ادب روي آورد و زبانهاي عربي و فرانسه را آموخت و در فقه و فلسفه و حكمت به استادي رسيد. او به سبك و تقليد از امير معزي شعر مي سرود و در مثنوي و قصيده شهرت داشت. مادر ملك الشعراي بهار از گرجستان و مسيحيان قفقاز بود كه در جنگهاي ايران و روس توسّط عباس ميرزا سپهسالار فتحعلي شاه به اسارت در آمده و به ايران آورده شد و بعدها مسلمان گرديد و به همسري محمّد كاظم صبوري در آمد. ملك الشعراي بهار در چنين خانواده با فرهنگي رشد و پرورش يافت و تحصيلات خويش را نزد پدر آغاز كرد و ادبيات و شعر را از او آموخت تا اينكه در هجده سالگي بهار، پدرش از دنيا رفت. بعد از آن، بهار ادبيات را نزد ( اديب نيشابوري ) ادامه داد و در مدرسه نواب مقدمات عربي و صرف و نحو و دستور زبان را آموخت و از همان اوان كودكي استعداد و قريحه ذاتي خويش را به عرصه ظهور رسانيد. بهار سرودن شعر را آغاز كرد و در آن زمينه نيز هنرخويش را نمآياند. هر چند بهار به شعر و ادبيات علاقمند بود ولي همواره با مخالفت پدر روبرو مي گرديد كه او را به كسب و تجارت تشويق مي كرد و از شعر و ادبيات بر حذر مي داشت كه شاعري سودي براي انسان ندارد.

گويند حكيمان كه پس از مرگ بقا نيست
ور هست بقا فكرت و انديشه بجا نيست

ما را كه برنجيم از اين زندگي تلخ
بيم عدم و دغدغه فوت و فنا نيست

بودا كه ره نيستي آموخت به اصحاب
خوش گفت كه هستي بجزاز رنج وعنا نيست

آسايش جاويد از آن سوي حيات است
زين سو بجز رنج و غم و درد و بلا نيست

شايد بهار اين اشعار را از زبان پدر خويش سروده باشد. هرچند اونصايح پدر را شنيد و به آن عمل ننمود.ا و ذاتاً شاعر بود و نمي توانست از راهي كه برگزيده بود خارج شود. علاوه بر آن در اين راه پايداري و استقامت بسياري از خود نشان داد.

پـــايداري و اســـتقامت مـــيخ سزدار عبــــرت بشر گردد
هـــــرچه كوبندبيش بر ســر اوي پـــايداريش بـــيشتر گـــردد!

از آنجايي كه پدر بهار ملك الشعراي دربار مظفرالدين شاه بود، بعد از فوت او بهار مورد توجه شاه قرار گرفت و در سفري كه مظفرالدين شاه به مشهد آمد به او لقب ملك الشعرا داد و در رديف شعراي بزرگ كشور در آمد. بهار علاوه بر اينكه شاعري توانا و قدرتمند بود در سياست هم دست داشت. دوران حيات بهار مصادف با اتفاقات مهم سياسي كشور بود كه او آنها را در كتاب 2 جلدي خود به نام تاريخ احزاب سياسي به رشته تحرير در آورده است. هنگامي كه مظفرالدين شاه مشروطيت را پذيرفت، كشور به سوي ساختار سياسي جديدي گام نهاد ولي پسرش محمد علي شاه با مشروطه و مجلس نو بنياد از در مخالف در آمد و آن را به توپ بست و آزاديخواهان را دستگير و زنداني كرد. بهار اشعار سياسي اشعار سياسي خود را در همين دوران سرود و آن را در روزنامه اي به نام خراسان منتشر كرد. چندي بعد بهار روزنامه نوبهار را تاسيس نمود و در مشهد منتشر نمود تا اينكه در سومين دوره مجلس شوراي ملي به نمايندگي از مشهد برگزيده شد. از آنجايي كه در دوران زندگي بهار وقايع واتفاقات مصيبت بار فراواني در ايران و جهان روي داد و جنگهاي بزرگي چون جنگ جهاني اول در جهان و جنگهاي مشروطه خواهان با قواي استبدادي در اين روزگار به وقوي پيوست، شاعر جوان را كه روحي حساس داشت تحت تاثير خود قرار داد و از جنگ و خونريزي بيزار نمود:

فغان زجغد جنگ و مــرغواي وي كه تا ابـــد بريده بــاد
بــــريده بــاد ناي او و تا ابد گسسته و شكسته پر و پاي او

بهار در اواخر مجلس ششم از سياست كناره گيري نمود و به تاليف و تصنيف همت گمارد و كتابهاي ارزشمندي چون ترجمه تاريخ طبري، جوامع الحكآيات و روامع الروآيات عوفي بخارايي و تاريخ سيستان و مجمل التواريخ و القصص را تصحيح نمود و شاهكار ادبي خويش سبك شناسي را در سه جلد منتشر ساخت.

او در اين هنگام به تدريس ادبيات و سبك شناسي در دانشگاهپرداخت. سياست براي بهار چندان خوشايند نبود. در اوان سلطنت رضا شاه از نقشه ترور جان سالم به در برد و با اينكه در دوران سلطنتشاه رانده شده بود، چند صباهي به وزارت رسيد. اشعار بهار بيشتر سياسي و انتقادي بود امّا اشعاري هم در توصيف طبيعت سرودهاست. كوه دماوند هم كه مظهر شعر تهران به شمار مي رود، موردعنايت بهار قرار گرفت.

اي ديو سفيد پاي در بند اي گنبد گيتي اي دماوند

از سيم به سر يكي كله خود ز آهن به ميان يكي كمربند

تا چشم بشر نبيندت روي بنهفته به ابر چهر دلبند

بعد از استعفاي رضا شاه، اوضاع سياسي ايران عوض شد. بهار همراه ديگر سياستمداران خارج از گود دوباره به آن بازگشتند و همين مسئله باعث شد كه او بيش از پيش آزرده شود و به وزارت آموزش وپرورش رسيد. ولي چندان دوام نياورد و از آن كناره گيري كرد. بهار به علت كسالت استعفا داد و براي معالجه به اروپا رفت و در شصت و دو سالگي پير و ضعيف شده بود و آفتاب عمرش به بام نشسته بود.

بهار علاوه بر شعر دماوند درباره گيلان و مازندران شعري را به نظم در آورده:

هنگام فرودين كه رساند ز ما درود

بر مرغزار ديلم و طرف سپيد رود

كز سبزه و بنفشه و گلهاي رنگ رنگگويي بهشت آمده از آسمان فرود

هرمعالجات او در اروپا او را تا اندازه اي بهبود بخشيد ولي بيماريسل او را كم كم از پاي در آورد

هركه را كه مهر وطن در دل نباشد كافر است

معني حّب الوطن فرموده پيغمبر است

او در64 سالگي زندگي را بدرود گفت.

كيست كز بعد وفات از خاك بردارد مرا
پس به خاك كوي آن دلدار بسپارد مرا

تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد