تكنيك طوفان فكري

آيا تا به حال در جلسه‌اي بوده‌ايد كه در آن از آدم‌ها بخواهند در موردِ يك موضوعِ مشخص نظر بدهند؟ آيا خودِ شما هم ايده داشتيد؟ جلسه چه طور بود؟ چند تا ايده‌ جالب و غيرِ منتظره جمع شد؟ يك روز تعدادي از كاركنانِ يك شركتِ ساختمان‌سازي دورِ هم جمع شدند و تشكيلِ يك جلسه‌ فوري دادند. مسأله‌اي كه آن‌ها را دور هم جمع كرد، اين بود كه چطور مي‌توان وسايلِ ساختماني و بعد هم اثاثِ واحدهاي مسكوني را از طبقه‌ اول به طبقاتِ ديگرِ ساختمان رساند و اين كار را در كمترين وقت و به آسان‌ترين شكل انجام داد. بعد از اين‌كه همه‌ كاركنان نشستند، يك نفر از ميانِ جمع جلو رفت و يك ورق كاغذِ سفيد و يك مداد برداشت. از افراد خواست سكوت و نظمِ جلسه را رعايت كنند. او صورتِ مسأله را توضيح داد. سپس از همه خواست بدونِ اين‌كه كسي حرفِ ديگري را قطع كند، هر راه‌حلي كه براي اين مشكل به نظر مي‌رسد پيشنهاد كنند.
در ضمن اين نكته را اعلام كرد كه هيچ‌كس نبايد ايده‌ كسِ ديگري را هر چند كه به نظرش يك شوخي باشد، مسخره كند و به آن بخندد.
جلسه رسماً شروع شد. به هركس نوبت مي‌رسيد، ايده‌اش را بلند مي‌گفت. يك نفر هم ايده‌ها را مي‌نوشت.
يكي گفت «مي‌شود پله‌ها را كم ارتفاع كنيم.» ديگري گفت «مي‌شود به جاي پله‌ها يك جور سطح شيب‌دار درست كرد و با چرخ وسايل را از رويش بالا برد.» به اين ترتيب هركس ايده‌اي مي‌داد كه شايد حتي تا آن لحظه در موردش فكر هم نكرده بود.
يك دفعه يك نفر از بينِ كاركنان بلند شد و گفت «من مي‌گويم سقف را سوراخ كنيم!»
همه خنديدند.
مديرِ جلسه همه را آرام كرد. پرسيد: خوب… حالا سقفِ طبقه‌ي اول را سوراخ كرديم، بعدش چي؟»
ـ «سقفِ طبقه‌ي بعد را هم سوراخ مي‌كنيم»
ـ «طبقاتِ بعدي چطور؟»
ـ «اين كه كاري ندارد، تا طبقه‌ي آخر سقفِ همه‌ طبقات را سوراخ مي‌كنيم.»
و اين طور بود كه آسانسور ساخته شد.
اين يكي از هزاران مثالي بود كه نشان مي‌دهد جلسه‌ طوفان فكري چه‌طور جلسه‌اي است. حدودِ پنجاه سال از اختراعِ اين روش مي‌گذرد. اين روش نخستين بار در سال 1953 توسطِ دكتر الكس اس اسبورن تعريف شد. امروزه اين روش چنان در آمريكا رواج يافته است كه مي‌توان گفت جزئي از زندگيِ مردمِ آن شده است.
همان‌طور كه از مثال هم پيداست، اين تكنيك در واقع يك نوع ايده‌يابيِ گروهي و سازمان يافته است. اساسِ كارِ طوفان فكري اين است كه با جمع‌آوريِ تمامِ ايده‌هايي كه هم زمان در جلسه به وسيله‌ي اعضا ارائه مي‌شود، راه‌حلِ مناسبي براي يك مسأله‌ خاص پيدا شود.
توجه به چهار اصل در برگزاريِ جلساتِ طوفان فكري اهميت دارد.
اول اين‌كه هر چه بيشتر ايده خلق شود، احتمالِ پيدا كردنِ ايده‌ مناسب بيشتر مي‌شود.
دوم اين‌كه كه ارزيابي، تمسخر و قضاوتِ عجولانه‌ اعضاي جلسه مانعِ تصور و خيال‌پردازيِ افراد مي‌شود. در نتيجه توليدِ ايده به حداقل مي‌رسد.
از آن جايي كه هر ايده‌ جديد خود به وجود آورنده‌ ايده‌هاي تازه است، اصل سوم اين است كه توجه داشته باشيم افراد در مواجهه با ايده‌ جديد، موضوعِ جديدي در ذهنشان مطرح مي‌شود و تعدادِ بيشتري ايده در ذهنِ افراد جرقه خواهد زد.
و بالاخره اصلِ چهارم، اين كه اگر دو يا چند چيز با هم تركيب شوند، نتيجه‌ حاصل چيزي بيش از جمعِ آن‌ها است. به عبارتِ ديگر، ايده‌هاي ايجاد شده در گروه، بهتر و بيشتر از ايده‌هايي است كه مجموعِ افراد به تنهايي پيشنهاد مي‌كنند.
در اين مورد كه تعدادِ افرادِ شركت كننده در جلسه‌ي طوفان فكري چند نفر بايد باشد، تحقيقاتِ زيادي شده است. نتايجِ اين تحقيقات نشان مي‌دهد بهتر است جلسات با 12 تا 15 نفر تشكيل شود.
كارِ مدير جلسه اهميت زيادي دارد. او است كه بايد تا جايي كه ممكن است جلسه را كنترل، تشويق و هدايت كند و همين كه احساس كرد ايده‌هاي افراد پاسخِ درستي به مشكلِ مطرح شده نيست، با دوباره طرح كردنِ مسأله و توضيح دادنِ بيشتر، صورتِ مسأله را در ذهن افراد روشن‌تر كند.
حال اگر شما همين امروز و يا در آينده‌ نزديك قصدِ برگزاري و يا شركت در يكي از اين جلساتِ طوفان فكري را داريد، بهتر است قواعدِ كليِ ذهن‌انگيزي را به خوبي به ياد داشته باشيد، چرا كه مهم‌تر از هر چيز در اين تكنيك همين قواعد ساده هستند. شما و دوستان نزديكتان به راحتي در هر محلي مي‌توانيد اين تكنيك را امتحان كنيد و از نتيجه‌ي اعجاب بر انگيز آن آگاه شويد.



تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد