داستان زيباي مرد فانوس به دست

مرد فانوس به دست,داستان مرد فانوس به دست,داستانك,سرگرمي,سايت سرگرمي

در خبرها اورده اند كه مردي صبح گاهان براي اداي نماز صبح روانه مسجد شد در راه پايش سر خورد و در گودالي اب فرود آمد به منزل برگشت و پس از تعويض لباس دوباره روانه مسجد شد .
دوباره همانجا سر خورد و به گودال افتاد. مرد به سوي خانه برگشت براي بار سوم لباس پوشيد و روانه خانه خدا گرديد.
وقتي به گودال آب رسيد ديد مردي فانوس به دست منتظر او ايستاده ...
مرد فانوس به دست گفت من منتظر تو هستم تا تو را به سلامت به مسجد رسانم
عابد قصه ما از او تشكر كرد و با هم روانه مسجد شدند
وقتي به مقصد رسيدند مرد عابد قصه ما از مرد فانوس به دست پرسيد
تو كه هستي و براي چه به من كمك كردي .. مرد فانوس به دست جواب داد ....
من شيطانم .. بار اول كه به زمين خوردي دوست ميداشتم كه ازبرگشتن منصرف شوي
ولي تو با برگشت خود موجب شدي خداوند تمام گناهان خويشاوندانت را عفو نمايدو در مرتبه دوم كه به زمين خوردي لباس پوشيدي و برگشتي.
خداوند گناهان تمام مردم دهكده ات را بخشيد.
ترسيدم اگر بار ديگر به زمين بخوري خداوند به خاطر تو از سرتقصيرات تمام مردم زمين بگذرد بنابراين چاره را در آن ديدم كه شما را به سلامت به مقصد رسانم.

تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد